به گزارش راهبرد معاصر؛ از مارس 2015 که استان ادلب به دست معارضان مسلح دولت سوریه
افتاد، تا مقطع کنونی که در جولای 2018 هستیم، هیچ عملیات جدی برای آزادسازی این
استان از سوی محور مقاومت طراحی و اجرا نشده است. در نگاه به ابتدای اشغال ادلب،
عدم خیز برای آزادسازی، بیشتر به خاطر اولویت محور مقاومت برای تثبیت مواضع و سپس
پیشروی در مناطقی با حساسیت بیرونی کمتر بوده است. از همین رو، عملیات در مواضع
داعش، اول انجام شد زیرا فشار بین المللی کمتری را متوجه محور مقاومت می کرد. پس
از آزادسازی ابوکمال، عملیات برای ریشه کن کردن النصره آغاز شده که با پاکسازی
غوطه، درعا و قنیطره، به نظر می رسد که در مراحل نهایی است. اگر درعا و قنیطره هم
به طور کامل آزاد شوند، صرفنظر از شرق فرات که توسط کردهایی هدایت می شود که
عقلانیت بیشتری از خود نشان می دهند، تنها استان ادلب در اشغال معارضین باقی می
ماند. در واقع، انتظار این است که مقصد بعدی نیروهای مقاومت، ادلب باشد؛ اما شاید
در سطح مقامات بالای سوری، ایرانی، روسی و ترک، این آگاهی وجود داشته باشد که دمشق
فعلا به سوی ادلب نمی آید.
ادلب در کنترل معارضان
طی 3 سالی که ادلب در کنترل مسلحین بوده، دو گروه اصلی بر
آن حاکم بوده اند. این دو گروه عبارتند از احرار الشام (با نفوذ بالای ترکیه) و
هیئت تحریر الشام (با نفوذ بالای جبهه النصره که البته خالی از نفوذ ترکیه هم
نبوده است). در مراحل اولیه، تعارضی میان طیف های وابسته به آنکارا و جبهه النصره
به چشم نمی خورد اما به موازات گسترش دستاوردهای تروریست ها در ادلب، اختلافات
میان آن ها عمیق تر شد تا آن که عملا، دو هیئت اداره کننده در این استان بوجود
آمد. این دو گروه، گاه حتی به نبرد میدانی هم متوسل شدند که البته در نتیجه بیشتر
این نبردها، مناطق وسیع تری به کنترل النصره در آمد. در تمام این کش و قوس ها اما،
تمامی گروه های تروریستی درصدد اشغال دو شهرک کوچک شیعه نشین در قلب استان ادلب
بودند: فوعه و کفریا. این دو شهرک، هرگز به اشغال تروریست ها در نیامدند و یکی از
بزگترین محاصره های تاریخ را با افتخار پشت سر گذاشتند.
ابعاد پنهان احتمالی تبادل محاصره شدگان قنیطره با فوعه
خبر مبادله اهالی فوعه و کفریا شاید در نگاه اول برای حامیان سوریه، خوشایند تلقی شود ولی لایه های زیرین تبادل محاصره شدگان دو طرف، از بخش ناخوشایند تحولات حکایت می کند. مسئله فوعه و کفریا یکی از مواردی بوده که دولت سوریه و جمهوری اسلامی ایران همواره بر حل آن تاکید داشته اند. شاید حتی در مقاطعی طرحی هایی برای عملیات آزادسازی این دو منطقه انجام گرفته باشد. از این رو، آزادسازی شیعیان این دو شهرک در واقع امتیازی بزرگ به دمشق و تهران بوده است؛ امتیازی که احتمالا تنها در قبال مجوز خروج محاصره شدگان قنیطره و درعا داده نشده است. در واقع، آن چه که ذهن تحلیلگران را به خود مشغول ساخته این است که چطور محور های ضد مقاومت حاضر شدند نزدیک به 7000 شهروند طرفدار دولت را با تنها 1500 معارض معاوضه کنند؟! این معامله ای نابرابر است که احتمال پذیرش آن از سوی جبهه معارضین پایین است. به عبارت روشن تر، ظن قوی وجود دارد که دمشق تنها در عوض آزادسازی 1500 معارض نتوانسته اهالی فوعه و کفریا را بیرون بیاورد بلکه امتیازات دیگری هم وجود داشته اند که رسانه ای نشده اند.
حال باید دید که چه امتیازات بزرگی هست که معارضان حاضرند به خاطر دستیابی به آن، اهرم فشار سنگین خود علیه مقاومت (محاصره اهالی فوعه و کفریا) را از دست بدهند. پیش از پرداختن به این موضوع، نیاز است تا متذکر شویم که بین گروه های حاضر در قنیطره که حاضر به تسلیم شده اند و آن هایی که در ادلب مستقرند، بیش از همه، دولت ترکیه نفوذ دارد پس گمان این که آنکارا در این تبادل، یک سر داستان بوده، چندان دور از ذهن نیست. واکاوی میدان نبرد سوریه نشان می دهد که به احتمال قوی، ایجاد منطقه ای امن برای معارضین نزدیک به ترکیه، تنها امتیاز بزرگی بوده که ارزش کنار گذاشتن اهرم فشار محاصره فوعه را داشته است. با توجه به این که اکنون استان های ادلب، عفرین و مناطقی که در جریان عملیات "سپر فرات" اشغال شده اند، تحت نفوذ شدید ارتش ترک هاست، احتمالا، امتیاز بزرگ گرفته شده، کنار آمدن با اشغال دوفاکتوی این نواحی است.
تحویل ادلب به اردوغان برای آزادی اهالی فوعه
طی توافق آستانه، دولت اردوغان در کنار روسیه و ایران، مجوز یافت 11 "مرکز نظارت بر آتش بس" در مناطق تنش ادلب دایر کند. در عمل، به گزارش منابع میدانی سوریه، ترکیه حداقل 10 "پاسگاه نظامی" تاسیس کرده که بیش از آن که به تحرکات تروریست ها نظارت داشته باشد، مراقب عدم پیشروی مقاومت به سوی ادلب است.
در نقشه بالا که از سوی اندیشکده گروه بین المللی بحران منتشر شده، دوربین های سبز، مناطق تاسیس دیدبان های ترکیه است. دوربین های قرمز پست های دیدبانی روسیه و آبی پست های ایران است. نیک پیداست که در چنین چیدمانی، اگر مقاومت قصد هرگونه پیشروی به سوی فوعه و کفریا را می داشت، بایستی از سد نیروهای ترک عبور می کرد. امری که به احتمال قوی، روسیه برای حفظ ترکیه در محور خود، مانع از آن می شد. این دیدگاه زمانی تقویت شد که چاووش اغلوو، تصریح کرد که هرگونه حمله نظامی سوریه و ایران به ادلب، توافق آستانه را بی معنی خواهد کرد و ترکیه را از جبهه روسی-ایرانی خارج خواهد ساخت.
در این اثنا، انتشار یک خبر از سوی عبدالباسط حمد، عضو شورای رهبری کردهای سوریه و نایب رئیس معارضان سوری، بر سوء ظن ها در خصوص نقش منفی توافقات پشت پرده آنکارا-مسکو دامن زد. وی تاکید کرد که «با خروج اهالی فوعه و کفریا از محاصره، روند سیاسی سوریه وارد مرحله جدیدی شده است». حمو در ادامه افزود: «طی دو ماه آتی، مناطق نفوذ دولت ها مشخص خواهد شد که در آن ایران نقشی نخواهد داشت. ترکیه، مناطق سپر فرات، عفرین و ادلب را خواهد داشت؛ امریکا به همراه کردها شرق فرات را می گیرد؛ اطراف تنف تحت نظارت بین المللی قرار می گیرد و بقیه مناطق تحت کنترل دولت سوریه و روسیه خواهد بود.»
اگر ادعای حمو صحت داشته باشد، در واقع با رضایت پوتین، ادلب، به عنوان منطقه نفوذ اردوغان به رسمیت شناخته خواهد شد و از آن جا که کرملین خواهان بسته شدن هر چه سریعتر پرونده جنگ است، احتمالا با برهم خوردن این تقسیم اراضی مخالفت خواهد کرد. پس ادلب به خاطر توافق آنکارا-مسکو، در اختیار ترکیه باقی خواهد ماند.
اگر روسیه موافقت کند، مسلما محور مقاومت توانایی حتی شکست نظامی ترکیه را دارد اما معادلات منطقه ای، پوتین را به نقطه ای رسانده که به دنبال حفظ اردوغان باشد زیرا لغزش ترک ها به سوی امریکایی ها، باعث افزایش هزینه های روس ها در سوریه می گردد و موضع کرملین را در برابر کاخ سفید تضعیف می کند.
نقشه منتشر شده از سوی کردستان 24 که در آن، مناطق نفوذ دولت ها در سوریه مشخص می شود. در این نقشه، ایران بازیگر حذف شده و ادلب منطقه نفوذ ترکیه معرفی می شود.